محل تبلیغات شما

 

ضمیمه فرهنگی رومه اطلاعات 4 دى 1398- سال نودوچهارم

* سید مسعود

ای ايران غمت مرساد.

سال ها روزها از پی هم می گذرند و ما بايد برای نسل های آينده ميراث و دستاوردی داشته باشيم .

ایوان تورگنیف در یکی از رمان هایش نوشته است : وقتی می گویم ما ، شما هم جزوی از ما هستید ، وقتی می گویم شما ، من هم جزوی از شما هستم .

در اینجا هم ، منظور من ، تنها یک فرد و نهاد یا مردم یا دولت نیست ، بلکه جامعه ای که نتواند مشکلات و گرفتاری ها ، ولاجرم انحطاط و نکبت و مرض و درد را از خود دور کند ، حتماً آنها را برای فرزندان و نوادگانش میراث خواهد نهاد . 1*مرده ریگ ، بیچارگی ، بینوایی است و مرده ریگ آلودگی ، بیماری و رنج و فقر است . در اینجا اشاره به آلودگی هوا ، یک ماجرای غریب و شگفت انگیز است . در خوزستان بارانی زده و سیل با فاضلاب به درون خانه و کاشانه مردم سرریز کرده است .

در همین اهواز عزیز که با کارون و بلم هایش ، نگینی بی جایگزین بر انگشتری ایران بود ، تابستان ها غباری تن فرسود ، جان ها را می آزارد و نفس بر شهروندان و ساکنان خونگرم جنوب می بندد . به راستی کجای کار می لنگد ؟ وقتی فرهاد بی شیرین و آزاد که اسیر فقر و بی چیزی است ، برای لقمه نانی در کوهستان های سربه فلک کشیده و بهمن گرفته غرب ، کولبری می کند ، باید بفهمیم که یک جای کار می لنگد ! بچه های برازنده و جوان های زیبای ما نباید کولبر شوند وبرای اندک مایه معیشتی در برفستان تاریک و جهنمی یخ زده جان سپارند . پولبران شهرنشین قاتلان کولبران مرزنشین اند .

اما به تهران و شهرهای بزرگ ، یا همان کلانشهرها بلاد کبیره بازگردیم . بحث از ساده ترین اصول زندگی در شهر است .

اگر ما نمی توانیم باغشهری مصفا داشته باشیم که بنای ساختمان هایش از زیبایی بدرخشد و نهادها و نمادها و موزه ها و مفاخرش چشم ها را خیره کند ، آیا قادر نیستیم رفت و آمد و آب و هوا و صدایی در حد یک زندگی پیش پا افتاده و بی پیرایه ، اما سالم و بی دردسر برای مردمانی همچون همشهریان و همنوطنان نجیب و عزیز وطن فراهم سازیم ؟

گمانم اگر تفأل به خواجه بزنیم ، این شعر مناسب است و از دیوان به در خواهد افتاد ، زیرا بهره و نصیب امروز ماست :

این چه شورست که در دور قمر می بینم همه آفاق پر از فتنه و شر می بینم

هرکسی روزبهی می طلبد از ایام علت آنست که هر روز بتر می بینم

ابلهان را همه شربت ز گلاب و قندست قوت دانا همه از خون جگر می بینم

هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد هیچ شفقت نه پدر را به پسر می بینم

پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن که من این پند به از در و گوهر می بینم

 

حالا بپرسیم که میراث ما برای فرزندانمان ، نوه هایمان ، آیندگانمان چیست ؟ نه فقط زمین و آب و هوا را تباه کردیم که اخلاق و مناسبات و اندیشه وآموزش و فرهنگ را پژمردیم و فرسودیم . باور کنید که یک جای کارنمی لنگد ، همه جای کارهای می لنگد و نیازمند ترمیم و اصلاح و تحول است ،

***

سرآغاز این شماره را نباید این همه تلخ بنویسیم ، اما اگر بگویند
سیاه نمایی می کنید ، می گوییم : سفید نشان بدهید تا همان را نشان دهیم.

باید دردها را گفت و به صراحت و صداقت و بلند وبدون لکنت فریاد زد تا جامعه از خواب غفلت و حکومت از 2*تبختر و جبروت قدرت به درآید و بفهمد که این چنین که این زورق در دریای توفانزده می رود ، به هیچ ساحلی نخواهد رسید مگر شکسته پاره و بی سرنشین .

شعر زیبای هوشنگ ابتهاج تقدیم به جوانان عزیز وطن ، بانان و بی نان

ایــــــران ای ســـــرای امیـــــد بـــر بـامـــت سپیـــده دمــیـــــد*

بنگـر كـــزین ره پـــــــر خـــــون خـورشیــدی خجستــــه رسیــد*

اگر چـه دلهـا پـر خــون اســـت شكـــوه شــــادی افــزون است*

سپیده ی ما گلـگـــون اســــت كه دست دشمن در خون است*

ای ایــــران ! غمــت مـرســاد ! شــادی نصیــــب تــــو بـــــاد !*

راه ما، راه حق، راه بهروزیست اتحــــاد اتحــاد رمــز پیروزیسـت *

 

 

  1. *لغت‌نامه دهخدا

مرده ریگ . [ م ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) میراث . آنچه از مرده باز ماند. باز مانده . وامانده . تراث . ارثیه . ترکه . متروکات .

2* تبختر. [ ت َ ب َ ت ُ ]  خرامیدن به ناز.  بناز و غرور خرامیدن .

ای ايران غمت مرساد

گزارش 2 صعود به قله تشگر ( هماگ )

صعود به قله تشگر ( هرمزگان ) هماگ

، ,بی ,ها ,یک ,لنگد ,ای ,و بی ,کند ، ,است در ,می لنگد ,آب و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عربی متوسطه دوم ایذه