محل تبلیغات شما

 

اینجا یکی از موقعیت های پس گرفته شده از دشمن در ارتفاعات سومار در غرب کشور ایران ، هم مرز با عراق و مشرف به شهر مندلی عراق در سال 1361 است. ( متاسفانه تصویر در وبلاگ استاد حذف شده بود) ما از طرف بسیج به خط مقدم جنگ اعزام شده ایم . شب گذشته عملیات سنگین مسلم ابن عقیل در این منطقه به وقوع پیوست مواضع از قبل پیش بینی شده به همت بسیجیان دلاور یکی پس از دیگری تسخیر شد . ما مشغول تحکیم استحکامات خود هستیم.

نوجوانی را می بینم که توجه مرا به خود جلب کرده است . من حتی نام فامیلی او را هم به یاد ندارم ، درسهای بسیاری از شهامت و مردانگی و بزرگی او آموختم . صفحه زندگی ام مربوط به این نوجوان هیچگاه از خاطراتم پاک نشده و نخواهد شد . نام او حیدر و وظیفه اش در خط مقدم ، شکارچی تانک دشمن با سلاح آر-پی-جی 7 بود ، برای شکار تانک به جلو رفته بود . تانک تی 72 یکی از شکارهایش بود که سالم به دستش رسیده بود . در عملیات های قبلی چندین بار مجروح شده بود ، دست چپش هنوز توی کچ بود و انگشتان دستش را گویی به چارمیخ کشیده اند ، ولی از بیمارستان فرار کرده و دوباره خودش رو جهت ضربه زدن به دشمن بعثی عراق به خط مقدم جبهه رسانده بود 
من نام او را شیر مردکوچک گذاشتم ، او با سنی کم نترس بود و دل شیر داشت. نمی دانم می گفتند شناسنامه اش را دستکاری کرده است . به نظر بیش از 14 سال نداشت ولی گویا تجربه چند زندگی را به همراه دارد . یک تنه به خط دشمن می زد و تمام تلاش من برای جلوگیری از او جهت احتیاط بیشتر و رعایت قواعد و اصول جنگ همیشه ناکام میماند . فرمانده ما چند ماه با حیدر تجربه جنگ داشت ، توصیه می کرد خودم را بابت نصیحت و توصیه حیدر خسته نکنم . من هم دیگر بجای نصیحت اوسعی کردم تا منش و رفتارهای او را الگو قرار دهم 
نمازهای شبانه اش همراه با هق هق گریه اش مانند بچه ایی می ماند که تک و تنها در تاریکی از والدین خود به دور مانده است . نمازهای اول وقت او باورهایش را تقویت می کرد و لبخند های روی لبانش به رایگان در اختیار همه بود ، کمک به دیگران و انجام کارهای مشترک او زبانزده همه شده بود "

 باورم نمی شد که این گریه های شبانه او می تواند نیروی جنگندگی او را هزاران بار افزایش دهد . ولی من به چشم خود دیدم ، نمازهای سر وقت او را ، لبخندهای دائمی ،کمک به کارگروهی از او مردی ساخته بود بزرگ ، در آن سال شاید خود من هم سن و سال زیادی نداشتم ولی او را کامل تر از خویش یافتم و آرزو می کنم اگه این پیام بدستش میرسه بهش بگم که حیدر ، اون دکتره گروهان مقداد تیپ محمد رسول الله (ص) ، ( بعداً گروهان به گردان و تیپ به لشگر تبدیل شد )که به حرفاش گوش نمی دادی منم و شاید دیر فهمیدم بزرگیت را به همین خاطر آرزو می کنم هر جا که باشی سالم و تندرست باشی ."  

وبلاگ نشاط کوهستان – زنده یاد پرویز ستوده شایق

 

شادروان پرویز ستوده شایق  در یکی از خاطراتش در ذیل این تصویر خاطر نشان کرده بود که بسیاری از همرزمانش که مشاهده می شود در جبهه های نبرد شهید شده اند. و تقدیر چنین بود که استاد ستوده  پس از خدمات شایانش و رسیدن به مدارج علمی و ورزشی در عاشورای 92 به خیل  دیگر یارانش بپیوندد"

روحش شاد و یادش گرامی

ای ايران غمت مرساد

گزارش 2 صعود به قله تشگر ( هماگ )

صعود به قله تشگر ( هرمزگان ) هماگ

، ,های ,سال ,کرده ,هم ,ولی ,او را ,شده بود ,به خط ,خط مقدم ,بود که

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها